« فیس بوک ظرف سه سال به سایت شمارۀ یک در زمینه سرگرمی تبدیل می شود»
« تغییر رژیم در کره شمالی طی دو سال آینده.»
«احتمال سقوط یورو»
«پروازهای فضایی کم هزینه تا سال 2025.»
« نبود نفت خام ظرف پانزده سال آینده.»
هر روز، کارشناسان با پیش بینی های شان ما را بمباران می کنند. اما آن ها چه قدر قابل اعتمادند؟ تا چند سال قبل کسی به خودش زحمت نمی داد این پیش بینی ها را بررسی کند تا این که فیلیپ تت لاک دست به کار شد. او در دوره ده ساله 28361 پیش بینی را از 284 نفر، که خود را متخصص می دانستند، ارزیابی کرد. نتیجه: متخصصان ، به لحاظ دقت، فقط اندکی بهتر از کسی که به صورت تصادفی پیش بینی می کند عمل کرده بودند و از بین آن ها، بدترین پیش بینی مربوط به نابودی و فروپاشی بود. برخی از این پیش گویان فروپاشی کانادا ، نیجریه ، چین،هند،اندونزی، افریقای جنوبی، بلژیک و اتحادیه اروپا را پیش بینی کرده بودند، در حالی که هیچ یک از این کشورها متلاشی نشدند.
جان کنت گالبریث ، اقتصاددان دانشگاه هاروارد، نوشته است « دو نوع کارشناس پیش بینی داریم ، آن هایی که نمی دانند و آن هایی که نمی دانند که نمی دانند(جهل مرکب) .» این اظهار نظر او را به چهرۀ منفور در صنف خود تبدیل کرد . پیتر لینچ که مدیر سرمایه گذاری است، به شکل طعنه آمیزتری جمع بندی می کند « امریکا شصت هزار اقتصاددان دارد. خیلی از آن ها تمام وقت استخدام شده اند تا رکودهای اقتصادی و نرخ های سود را پیش بینی کنند و اگر می توانستند دوبار پست سرهم این کار را با موفقیت انجام بدهند، تا حالا همه شان میلیونر(میلیاردر فعلی) شده بودند. تا جایی که من می دانم، اکثرشان کماکان مشغول به کارند و حقوق خوبی دریافت می کنند که البته این باید چیزهایی را به ما ثابت کند.» این مربوط به ده سال قبل است. امروز امریکا می تواند سه برابر آن زمان اقتصاددان را استخدام کند، بدون تاثیر یا با حداقل تاثیر بر کیفیت پیش بینی ها شان.
مشکل این جاست که کارشناسان از آزادی عمل که عواقیب کمی برای شان به همراه دارد،لذت می برند. اگر شانس بیاورند، از هیاهوی تبلیغاتی ، پیشنهادهای مشاوره ای و قراردادهای انتشاراتی لذت می برند. اگر هم کاملا اشتباه پیش بینی کرده باشند، با هیچ جریمه ای مواجه نمی شوند. چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ از دست دادن وجهه. سناریو برد-برد عملا انها را تحریک می کند تا جایی که می توانند مدام پیش بینی می کنند. در واقع هر چه بیشتر پیش بینی کنند، تصادفا تعداد بیشتری از پیش بینی های شان درست از آب در می آید (طبق آمار و احتمالات) . در حالت ایده ال، آن ها باید مبلغی معادل مثلا هزار دلار به ازای هر پیش بینی به صندوقی بنام صندوق پیش بینی بپردازند. اگر پیش بینی کارشناس درست باشد، پولش را با سود پس بگیرد. اگر هم پیش بینی اش غلط باشد،پولش به موسسه خیریه می رسد.
خب، چه چیزی قابل پیش بینی است و چه چیزی پیش بینی نشدنی؟ بعضی چیزها واقعا ساده اند. برای مثال ، من تخمینی دارم از این که در طول سال چند کیلو به وزنم اضافه می شود، اما هر چه سیستم پیچیده تر و بازۀ زمانی وسیع تر باشد، چشم انداز آینده مبهم تر خواهد شد. تقریبا نمی توان میزان افزایش دمای زمین، قیمت نفت یا نرخ ارز را پیش بینی کرد. اختراعات هم اصلا قابل پبیش بینی نیستند، چون اگر می دانستیم چه تکنولوژی ای در اینده قرار است اختراع کنیم، تا حالا کرده بودیم.
بنابراین وقتی با یک پیش بینی مواجه می شوید ، نگاه تان انتقادی باشد. هر وقت به پیش بینی یک نفر گوش می دهم، عمدا لبخند می زنم ، مهم نیست چه قدر این کار ناراحت کننده باشد. سپس از خودم دو سوال می کنم، اول ، کارشناس چه انگزه ای داشته؟ اگر حقوق بگیر باشد، ممکن است شلغش را در صورت اشتباه بودن پیش بینی اش از دست بدهد؟ دیگر اینکه پیش بینی کننده به توجه رسانه ها اتکا دارد و بنابرین به شکلی قابل پیش بینی پیش گویی هایش هیجان انگیزند. دوم ، نرخ موفقیتش چه میزان است؟ در طول پنج سال قبل چند بار پیش بینی کرده؟ از بین ان ها چندتا درست بودند. و چند تا غلط؟ این اطلاعات مهم اند، اما اغلب گزارش نمی شوند. به رسانه ها التماس می کنم : لطفا بدون اعلام پیشینه کارشناس هیچ پیش بینی را منتشر نکنید.
در نهایت- چون کاملا مناسب این بحث است- نقل قولی از تونی بلر نخست وزیر سابق بریتانیا ، می آورم « من پیش بینی نمی کنم ، هرگز نکرده ام و هرگز نخواهم کرد.»
منبع : کتاب هنر شفاف اندیشیدن
درباره این سایت